مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
زخم معصیت به روحم مانده و کاری شده زندگی بیتو برایم سرد و تکراری شده بسکه دل مشغـولیام دنـیا شده آقا ببـین دل به تو دادن برایم کار دشواری شده اصلا آقا لحظهای با خود نگـفتم بیوفا این چه وضع نوکری و عشق و دینداری شده بیحـیا بـودم ولی بـار دگر برگـشـتهام در میان روضه کارم گریه و زاری شده آبـرویت را هـمیـشه بُـردم امـا کـار تو چـشمپـوشی از بـدی و آبـروداری شده مهربان آقا؛ بـیا دست گـدایت را بگـیر چون دچار غصه و اندوه بسیاری شده همنـشـینم کردهای با خوبها زیر عَـلَم بازهم باران لطفت بر سرم جاری شده بسته شد راه حرم، خیلی دلم را غم گرفت صبر بر این غم فقط از درد ناچاری شده گریه و سینه زنی در کربلا یادش بخیر نـوکـر تـو بـیـقـرار آن عـزاداری شـده خیمهها آتش گرفت و دختری گریهکنان میدوید و ناله میزد سوخت مویم عمه جان |